یک:

روی من زیر اب بود و تو نمی دیدی.

مرگ مثل ریشه ی نیلوفر . درمن.

دو:

دویدم رو به آتش .از سوختن سرمایه درهراس .

شعرهایم دروزش باد .سوخته تا خدا می رفتند .

سه:

می رفتیم و بین ما سکوت" خورنده " بود!

اعصاب و عشق و اعتماد .دیگر نداشتیم .

 

چهار:

بگذارند .پائیز دستهایش را هم می خورد .

مثل خوردن روح برگ ها .

مثل خوردن ابرها توی آسمان .

مثل خوردن تابستان .

قرچ قرچ!

وکسی باور نمی کند .روح من چطور خورده شد؟

میان روح برگ ها . میان روح ابرها . یا میان روح تابستان .

اهمیت داشت.

پنج:

"شعرمن" مایه داشت آنقدر که " کامیون ها"

تلاش می کردند بنویسند پشت شان . " شعر من"!!!

شش:

مزار شش گوشه ات را به قلب خود فشرده ام .

مثل در آغوش گرفتن رقیه (س) است .اغوش و مزار تو .

 

 

هفت:

یک:

جایزه ی " پولیتزر" را گرفته بودم و داشتم می آمدم خانه که حواسم به تو پرت شد !

زنگ زده بودی که بگوئی وقتی مایع کیک را می ریزند توی مخلوط کن .درش را می بندند یا خیر؟

که از محل اهدای جایزه تا خانه داشتم به دسته گل تو فکر می کردم که اگر برگردم باید چند ساعت توی آشپزخانه بشورم و بسابم تا مایع سفت شده ی کیک از درو دیوار برود .

.

توی خانه امان اما بوی کیک سوخته دنیارا برداشته بود .تو هوس کرده بودی توی بهترین روز زندگی من با پختن کیک مرا غافلگیر کنی .ولی خوب!.

وقتی داشتم با لبخند و قهوه فرو می دادمش پائین گفتی:آه عزیزم!دفعه ی بعد.بعد موفقیت تو .کباب می پزم!و بچه هاراهم دعوت می کنم .

ومن توی دود .دود و دود!یادم آمد یکساعت پیش تازه " پولیتزر " گرفته بودم!

دو:

داشتم از محل گرفتن جایزه نوبل به خانه بر می گشتم .

که تو زنگ زدی و گفتی : عزیزم!می خواستم لباس هارا بشورم تا به تو کمک کرده باشم ولی شک دارم مایع سپید کننده توی لباس شوئی ریخته باشم یا مایع لبس شوئی!

تمام مدت داشتم به رنگ پریده گی لباس قرمزی که م از شانزه لیزه خریده بودم فکر می کردم هزار یورو ارزش داشت!فقط یکبار!آه نگویم!

.

وقتی رسیدم دوان دوان به حیاط پشتی رفتم تا ببینم لباس ها درچه وضعیتی هستند .تو نشسته بودی و میز پر بود از گل و قهوه و کیک!و همین طور که به من نگاه می کردی واشک توی چشم هایت بود گفتی :عزیزم!یکبار خواستم کمکت کنم!

ولعنت!

پیرهن قرمز من خال خال و سفید سفید شده بود!

شانس آوردی جایزه هنوز توی دستهایم بود .یاد افتاد هنوز یکساعت نیست که جایزه را گرفته ام .

سه:

داشتم با جایزه " امی" به خانه برمی گشتم .که تو زنگ زدی و گفتی : آه عزیزم!بیائی خانه من نیستم و چندروزی جهت دیدار کوههای " تبت" به هیمالیا می روم!!! شام هم که خورده ای!خوب بخوابی!

می دانستم درخانه چه تصاویری خواهم داشت .درخانه همانطور که حدس می زدم .

لباس های زیرت را پخش کرده بودی و عادلانه میان تخت خواب و کاناپه پهن بودند .پیراهن هایت را ریخته بودی وسط اتاقک لباس ها و زیر جامه هایت چنان دورو بر اتاق ریخته بودند که یکیشان را از روی لوستر اتاق برداشتم .

آه عزیزم!می دانم چقدر خوشحال بودی و رفته بودی خنک ترین جای دنیا تا خودت را خنک کنی !و درضمن نخواسته بودی به من زحمت جمع کردن چمدان هایت را بدهی .

خوش بختانه هنوز از گرفتن جایزه چند ساعت هم نگذشته بود .

اوه ه ه ه ه !

چهار:

آه ای نازنین!

تعادل به هم می خورد اگر من جایزه بگیر باشم .پس تو همیشه باش!

پوست خودم را نمی کنم تا از تو موفق تر باشم!و همیشه برای کنفرانس ها و همایش ها می توانی روی من برای اتو کشیدن لباس هایت حساب کنی!

حسابی خوشحال می شوم و به بچه ها می گویم:رفته است تا برای ما افتخار کسب کند و می دانم تو جنبه اش را داری .

خدای من .روزهای خوب را درزندگی ما بیشترکن!

 

 

هشت:

ترومپ!

شایع شده شما عاشق ما شده اید!!!

می خواهید مارا بگیرید ولی نمی دهند هرگز!!!

 

نه:

بابا پژو:

بچه ها من چن روزی باید بیمارستان بخوابم!

پراید:

چی شده بابا!داری وصیت می کنی؟(هههههه)

مامان بنز:

زبونت رو گاز بگیر!دوروز می خواد بخوابه بیمارستان .سینوس و پولیپش رو عمل کنه .تا شبها خرو پف نکنه نمیشه که!یه عمره مغز م رفته شبا شماکه خبر ندارید؟

ننه خاور:

چرا؟من دارم!اونچه من می دونم خروپف تواه!شب تا صب آروم نداری یا می ری دستشوئی یا خروپف می کنی بعد بچه من باید بره بیمارستان!

بابا پژو:

مامان!مشکل پزشکی دارم!مردونه اس!

بابا بیوک:

اینو بگو!ابهت داره!سینوس و پولیپ؟مارو داشتی گول می زدی ؟اونم سرچی خرو پف!

لامبورگینی و پورشه:

آخ جون!بیمارستان می ریم ملاقات!بخش مردونه!

مامان بنز:

همینو کم داشتیم .من اعصاب ندارم!

بوگاتی:

آخه چرا؟داره می ره خوب شه .نمی ره که با حال بد بیاد!

مامان بنز:

شایدم اومد!

بابا پژو:

نترس!دکترای ایران خوبن!تازه من بدبختم صد تا جوون دارم یادته خودم به خاطر یه میلیون منفجر کرده بودم .می آم دوباره می رم سرکار

ننه خاور:

بنوا بالا!(اصطلاح ترکی)

ده:

رهبرم .

کل ایران فکر مثبت است و همه ایمان به حق دارند .

این بین اعتقادشان به آل علی(ع)هست و بس.

یازده:

روز منسوب به مولانا و شمس گذشت و امسال با حرف و حدیث های بیشتری همراه بود .از داستان فیلم اینده و از رابطه های گذشته ی مولانا و شمس .

خلاصه اینکه از من می پرسند بی شمس یعنی چی؟و من می گویم :شمس ندارم آنها می خندند ولی نمی دانند که من دارم!

خوب چرا باید نداشته باشم؟مگر چه می شود داشته باشم؟

یک شمس شهید همت که من ندارمش ولی دارمش البته!من همین کش و قوس داشتن و نداشتن را دوست دارم نه مولانا شدن و شمس تبریزی کو؟

می فهمید چه می گویم .حالا بخندید که یعنی تو باید شمس داشته باشی؟!!!!

دوازده:

تو فضا نشته بودیم یهو دیدیم یه صدای بلند دالامب اومد .

انگار یه تشت از سقف آسمون افتاده باشه زمین .حالا ما که روی زمین نیستیم .اینور اونور دیدیم فرمانده فضا پیما با سرو صورت سیاه اومده چی شده چی نشده؟نگو نوک فضا پیماش رو پراید ساخته بود ته فضا پیماش رو فورد اگه فکر می کنید نوک فضا پیماش افتاده بود اشتباه می کنید ته فضا پیماش افتاده بود .رفته بود زیش درستش کنه روغن ریخته بود رو صورتش .حالا خوش بختانه توفضا همه چی گارانتیه مخصوصا خارجی حتی اگه خودت دست کاریش کرده باشی!!!

جالب اینکه شب عکسش رو تو پیج بهجت خانم دیدیم من نمی دونستم اونم فامیل بهجت خانمه .جل الخالق!

 

یه تشکر دارم از کسانی که می خوان از من یه موجود جدید بسازن:

از صدام:شمسی فضل الهی

از هیکلم: آنجلینا جولی

از دستهام:بروس ویلیس

از روحیاتم:آرنولد شوارتزنگر

از ذهنم:دیوید کاپرفیلد(شعبده باز)

از علمم:دکتر حسابی

از خانه داری:شهین خانم

از شوهرداری:مامانم

از جنبه های پلیسی:شرلوک هولمز

از اندیشه های ی:دکتر دهکردی

ازت:مارگارت تاچر

ازوبلاگ نویسی:

عباس قاضی زاهدی(کاسنی رحمه الله علیه)

ولی من همون خودمم ببخشیدآ .مایو سنشید و سعی تون رو بکنید . و به تلاشتون ادامه بدید .

شایدم شد!

آها از نظر فضای مجازی : هیچ چی رو یادم رفت!!!

سعیکم ماجور

من الله توفیق .

انشالله.

خداروچه دیدی.

 

 

قلبم! به پا!حتما این جعبه شکستنی ست!و...روایت درمانی!

گنجشک ها ...مردی را که توی دهانش گنجشک داشت ...کشتند!دیگر دانه ای نمانده بود!

تبریز چشم من سوخت ولی ستارخان قلب ام هنوز مقاومت می کرد!!!

تو ,رو ,ها ,  ,توی ,جایزه ,فضا پیماش ,مثل خوردن ,مامان بنز ,فکر می ,میان روح

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

علمی خورشید را بیدار کنیم کتابخانه عمومی امام خمینی (ره) صوفیان مقالاتی درباره یادگیری زبان آلمانی هدیه خاص برای آدمای خاص Game Love Market آنتی کووید موزیک های جدید مذهبی و عرفانی