یک:

شب روی سکوت من .پرده پوشید .

درمجلس رقص آتش و شعر .

دو:

باور من برای تو سخت است .

سخت است باور کنی .

عاشق منی وعقلت . مفت نمی ارزد دیگر!

سه:

توی چشمان تو گم شد سه هزار میلیاردم .

به جهنم!که بهشتم رنگش مشکی ست!.

چهار:

نوی بار انداز .

توی بارهای تازه رسیده از هندوستان .

گذشته از اقیانوس .

بوی خیانت را خفه می کنم !!!

تا از چای هیچ کس .

بوی دیگری جز تندی عشق هندی!.

برنخیزد!

پنج:

ما توی لب های شما شعر کاشتیم .

شبها هم رشد می کند . بدون منت خورشید!

شش:

مزار شش گوشه ات را دست می کشم .

درمان دست شکسته ام . آه .زینب (س) است .

 

هفت:

انگار یک چیز بین ما داشت میمرد .یک چیز عجیب که بین مان باید می بود .

دعا می کردم .نذر می کردم .واز خدا می خواستم نمیرد.چه بود؟چه نیروئی و چه توانی .عشق؟دوست داشتن؟باور؟سلامتی؟جوانی؟

آه زمان قاتل احساس ما شده بود؟

نه!این یک حس نه بود !ترس از دست دادن!از کف دادن!نیروی خوش بختی و حسی که نه دوست دارد باقی بماند .حس شکرمندانهاز داشتن آن چه داری .که یکوقت کم نیاید و کم نشود . حس لذت بخش ماندگاری لبخندها و رضایت ها .

.

خوش بختی از حس داشتن خود کار آبی توی کلاس چهارم شروع می شود .سه سال با مداد نوشتن درد دارد!می خواهی رشد کنی که با خودکار آبی بنویسی و نقطه هایش را قرمز بگذاری .دوست داری بزرگ شدنت توی دبستان به چشم بیاید و بعد چشم باز می کنی و زندگی همان آبی و قرمز است .یک مرحله بالا رفتن .بستگی دارد چطور خوش بختی را دیده باشی .دست یافتنی یا نایافتنی .

که اگر دست یافتنی دیده باشی همیشه امیدواری هست .از دستور پخت کیک ژاپنی گرفته تا اسموتی های اسپانیائی دنیا دست یافتنی ست .من می خواهم خانه ام همیشه بوی وانیل بدهد .من می خواهم ان سوی پنجره کبوتری از کنار من نگذشته باشد .گرسنه!

من خوشبختی را می خواهم

.

آه که چشم زخم هم هست .اینکه چند ماه پیش مرا کنار کشیدی از خاطرم نمی رود .اینکه از من خواستی دوستانه وعاشقانه!خودم را بدبخت تر از آن چه هستم!نشان دهم!

دنیا پر از نیروهای ناشناخته استاز حسادت .ترسیدی بازهم بمیرم!چرا باید به نیازمندی کمک می کردم که توقعش از من بالا برود .چرا باید بوی چائی از لای درز خانه مان بیرون بزند . چرا باید بخواهم بگویم خوش بختم .نه!اهریمن حسادت دارد!حس های ناشناخته ای هست که همه باید مرا بدبخت بپندارند !بوسیدمت و یادم می آید که گفتم .احساس بدبختی بدبختب می آورد .حس نیکوکاری نیکی .آن سخن خدای که تو نیکی کن من صد برابر می دهم .که شکرانه ی یک گندم .100 گندم است اگر کاشته باشی .

.

درونم به وجد می آید از دیدار صبح نه اینکه عمرم گذشت که خدای عمر دیدار صبحی دیگر داد که ببینم .اگر خوش بختم حس خوش بختی را چطور می توانم .حتی بین پرنده ها تقسیم کنم .

.

من سیاه می پوشم!ولی دلیل نمی شود درون من هم سیاه باشد .می خندم .خدای را دوست دارم و به رحمتش امیدوارم .نیک است روزگار چون هرچه می رسد از اوست و تو چه می دانی چه روزگاری برمن می گذرد/ تو خنده هایم را ببین که اگر نبینم .خوشبختی دیگرانرا .پس کو؟ کجاست؟واز کجا الهام بگیرم برای خوش بختی .

.

تو ای نازنین!

تنها دلیل خوش بختی من نیستی !مایوست نمی کنم اما.درون من اینکه خوش بختم .تورا هم خوش بخت می کند .که گاه فراموش می کنی .همه چیزو همه کس .وبعد لبخند من یادت می آورد که یک بانو می تواند لبخند فرزند و همسر را بخرد .

.

چقدر خوب است که بال یک پروانه روی دریاچه جای دیگر توفان می کند .اثر پروانه ای را دوست دارم .منتها از آن جهت که عشق عشق بیاورد و لبخند لبخند .

.

برای ناهارت صبحانه ات اگر کاری نکنم شام درخدمتم!

آن شکم بزرگ!چربی خون!اگر نباشد یعنی هیچ چی نیست!من مردن می دانم!نبودن هیچ چی دلیل برسلامتی نیست .بدانم چقدر بیمار توام همانقدر سلامتم!

.

دنیای امروز دنیای قرص هاست .!!!دم دنیا گرم!که وقتی افسرده ات هم هستم توی بدبخت ترین بیمار ی روی زمین بازهم قرص خوش بختی دارم بخورم!که تورا زیباتر و بهتر بفهمم!

" طفلک عشق من که بدبختب مثل من دارد"!!!

سیده لیلا مددی

 

هشت:

ترومپ!

واقعا دنبال نبرد ایده ها نیستی .

حتی سلاح هم به درد . فکر شما نمی خورد .!

نه:

مامان بنز:

پراید پاشو باقالی قاتق با ماهی دودی درست کردم .پاشو دیگه ده شبه شام بخوریم .

بوگاتی:

مامان!نمی دونم چرا پرایدو هرچی صدا می کنم بیدار نمیشه .نکنه مرده؟!

بابا پژو:

برای تو بهتر!با بچه هات برمی گردی ایتالیا(چشمک)!

ناگهان پراید:

بابا آلرژی گرفتم لورا تادین و فنر آمین رو با هم خوردم .هردو خواب آورن!من یه ساعت بیشتر بخوابم یهنی مردم؟بچه هارم می بری ایتالیا؟

ننه خاور:

مگه از روی نعش من رد شن!

بابا بیوک:

پاشید شام سرد شد!همه چی رو درحد مرگ بزرگ می کنین!راستی تاکسی کو؟

مامان بنز:

با سوبارو رفته پارک ملت بستنی بخورن!

بابا پژو:

ای جوونی یادت بخیر!

مامان بنز:

کجاشون جوونه؟هرکدومشون چهل سالشونه .بدبختا وقت نکردن ازدواج کنن!

ننه خاور:

آی آلله!

ده:

رهبرم .

صورت زیبای ایرانی به نورعلی(ع)آمیخته ست .

اعتقادات درصورت انسان متجلی ست ." بلی"

 

یازده:

باورم نمیشه که توی کار خودم دیگه پیر شدم و چن ساعت تقلیل کار گرفتم .

با این حال اصلا نمی تونم فکرشو بکنم که وقتی بوی اول مهر می آد و بچه ها دارن می رن مدرسه من .تو خونه باشم .

مشکلات و درگیریهای مالی همکارا جای خودش ولی دوستانی رو می شناسم که روز اول مهر بااینکه چن سال میشه بازنشسته شدن .با خرید لوازم التحریرو وسایل ضروری و زیبا بچه های سال های قبل یا جدید رو سورپرایز می کنن .

می خواهم به یکی شون تبریک بگم که دیگه تو این کار داره رکورد می شکنه .و فردا روز کلاس اولیا بازم بعد چهل سال می ره مدرسه خانم ف.ج. روزت مبارک .دمت گرم . همیشه باشی .

دوازده:

تو فضا نشسته بودیم یهودیدیم .

بچه های سیاره های پائین اومدن بالا طرفمون .انگار اومده بودن صفا ولی نه .

درحالی که ما انتظار داشتیم بیان تو فلکه برقصن اونم با آهنگ ساسی .دیدیم خیلی آروم دور زدن رفتن .

میگن می رن بالا اونور ما .یه جائی پیدا می کنن روزبه بمانی گوش می کنن و بلال می خورن .

میگم فامیل جون:

حکمتش چیه؟

روزمین اینجوری مد شده؟ نکنه بالای فضا از مد بیفته؟چه جوریاست؟مارو باخبرکنیدا.ممنون.

سیزده:

سریال ستایش با یه ترانه یعالی تموم میشه .شعرو صدارو دوست دارم .خواننده شهاب مظفری .

 

جورابای این عکس آخریه رو دوست دارم

دانش آموزای امروزی دقت کنن!!!

 

قلبم! به پا!حتما این جعبه شکستنی ست!و...روایت درمانی!

گنجشک ها ...مردی را که توی دهانش گنجشک داشت ...کشتند!دیگر دانه ای نمانده بود!

تبریز چشم من سوخت ولی ستارخان قلب ام هنوز مقاومت می کرد!!!

خوش ,تو ,یک ,های ,هم ,توی ,خوش بختی ,دوست دارم ,می خواهم ,خوش بختم ,دست یافتنی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آموزش برنامه نویسی دانلود فایل دانشجویی هنرستان فنی شهید چمران (ره) شهرستان میبد جوشکاری سیار ، آهنگری سیار در تهران جوشکار سیار در سراسر تهران قهوه گانودرما - موکا - هات چاکلت اطلاعاتی در مورد انواع ویزا کشور سوئد سرزمین ذهن علوم اسلامی افکار معنویِ یک دانشجوی مادی رسانه ی آموزشی مکتب تی وی